هم‌قافیه با باران

مُختَلِسی پند به فرزند داد

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ

مُختَلِسی پند به فرزند داد
«کای پسر،این پیشه پس از من توراست!»

ما به جهان کیف بسی کرده‌ایم
جانِ پدر!نوبتِ کیف شماست!

بهر خوراکِ شکمت فکر کن
روز و شب این خیک به نشو و نماست!

خود به خود اَر قفلِ خزانه شکست
هیچ مخور غصّه، قضا و بلاست!

زود برو هر چه توانی بچاپ!
غفلت و تاخیر در آن نابجاست!

گر بدِ تو گفت حسودی، مرنج
رو سرِ خود گیر که بادِ هواست

دزدت اگر گفت، بگو:تهمت است!
مفسدت اَر خواند،بگو:افتراست!

غصّۀ پروندۀ خود را مخور
«مردِ غنی با همه کس آشناست!»

علمِ مدرنیست کنون اختلاس
نیک بیاموز که چون کیمیاست

هر که در این علم شود اوستاد
لایق احسنت و زِه و مرحباست

وانکه از آن غافل و بی‌بهره شد
از من و تو پاک حسابش جداست

گیر بیفتد ز پسِ چند ماه
طفلکِ بی‌علم، «اوین»ش سراست!

بار خودت را که ببستی، برو!
(خاوری) السّاعه نبینی کجاست؟!

سعید سلیمان پور (بوالفضول الشعرا)

۹۵/۰۴/۱۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران