هم‌قافیه با باران

مدینه کوچه ها را گشت و هی بیتاب مادر شد

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۲۹ ب.ظ

مدینه کوچه ها را گشت و هی بیتاب مادر شد

چقدر انجا هوایی شد، چقدر آنجا کبوتر شد

نگاه انداخت بر قبر حسن، قلبش به درد آمد

کنار پنجره باران گرفت و گونه اش تر شد

به سجاد و به باقر از صمیم دل سلامی داد

مرید صاحب اسمش، امام عشق، جعفر(ع) شد

سلامی بر جمال مصطفی داد از صمیم دل

کنار گنبد خضرا، پر از عطر پیمبر شد

کسی گرد حرم دنبال یاری مهربان میگشت

کسی که از دم یامهدیش، مکه معطر شد

اگر مُحرم کمی مَحرم شود در خانه می ماند

که بود این نفس پاکی که چنین مهمان دلبر شد؟

به دور یار گشت آنقدر تا مجنون صفت، آخر

کنار خانه ی لیلا، میان خون شناور شد

زبان تشنه چون سالار عاشقها به خاک افتاد

به جنت پر زد و رکن و مقام از خون او تر شد

چقدر از جام عشق مرتضی نوشیده بود آنجا

که قربانگاه احرامش تولدگاه حیدر شد

ببر پیغام ای زمزم برای تشنگان عشق

بگو پروانه ای پر سوخته، افتاد و پرپر شد

اگر پرسید مادر آن گل گم کرده ی من کو؟ 

بگو حاجی محمد جعفرت مهمان کوثر شد


قاسم صرافان

۹۴/۰۸/۱۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران