مرغ هوهو می زند ،درویش یاهو می زند
يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۲ ب.ظ
مرغ هوهو می زند ،درویش یاهو می زند
شاعری حرف از نسیم و جعد گیسو می زند
عابری با نسخه ای در دست می پیچد به خویش
زیرلب حرف از طبیب و درد و دارو می زند
غیرتم رو می زند شعری بگو ،حرفی بزن
من که از رو می روم وقتی کسی رو می زند
فقر گاهی می کشد خود را به پهنای کمر
تازه می فهمم چرا یک مرد زانو می زند؟
تازه می فهمم پدر هربار هنگام خرید
حرف هایش را چرا با چشم و ابرو میزند؟
می نشیند هر زمان اندیشه ای پهلوی فقر
شاعرِ باهوش حرفش را دو پهلو می زند
بازهم گویا پدر تسلیمِ صاحبخانه نیست
دم به دم دارد دم از کوچ پر ستو می زند
مملکت را ...نه سیاسی نیستم نه...مادرم
درحیاطِ خانه ی همسایه جارو می زند
فکر می کردم رفیقم نیست، پشتم گرم نیست
ناگهان دیدم یکی از پشت چاقو می زند
محمد سلمانی
۹۶/۰۳/۲۱