مزامیر ضمیرت را پریخوانان نمی خوانند
چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ
مزامیر ضمیرت را پریخوانان نمی خوانند
که امثال تو امثال غزلهای سلیمانند
تو شاید احسن الحالی که حالت را نمی پرسند
تو شاید لیلة القدری که قدرت را نمی دانند
ولایات تو پر مکر است ما اما همین جاییم
مبادا راه ما را دلفریبانت نگردانند
کمانگیران چشمت از شکار مهر می آیند
غزل خوانان لب هایت اناجیل انارانند
خوش احوالند مستان در هوای چشم مست تو
گریزانند هشیاران ز هشیاری گریزانند
گناه عشق را با کفر عقل خویش پوشیدند
که تا هستی خطاپوشان چشمت را نرنجانند
خبر داری خودت از مسجد الاقصا نقاط تو
هم آغوشانِ قاب قوس عشق تو رسولانند
که معراج تو از بام فلک بال ملک را سوخت
چه جانی تو که پیشت عاشقان جان در کف افشاندند
بیا تا در سماع نام تو کف ها به دف آیند
بیا تا نیستان در نیستی دستی بیفشانند
حافظ ایمانی
که امثال تو امثال غزلهای سلیمانند
تو شاید احسن الحالی که حالت را نمی پرسند
تو شاید لیلة القدری که قدرت را نمی دانند
ولایات تو پر مکر است ما اما همین جاییم
مبادا راه ما را دلفریبانت نگردانند
کمانگیران چشمت از شکار مهر می آیند
غزل خوانان لب هایت اناجیل انارانند
خوش احوالند مستان در هوای چشم مست تو
گریزانند هشیاران ز هشیاری گریزانند
گناه عشق را با کفر عقل خویش پوشیدند
که تا هستی خطاپوشان چشمت را نرنجانند
خبر داری خودت از مسجد الاقصا نقاط تو
هم آغوشانِ قاب قوس عشق تو رسولانند
که معراج تو از بام فلک بال ملک را سوخت
چه جانی تو که پیشت عاشقان جان در کف افشاندند
بیا تا در سماع نام تو کف ها به دف آیند
بیا تا نیستان در نیستی دستی بیفشانند
حافظ ایمانی
۹۴/۰۵/۲۸