مطلب طاعت وپیمان وصلاح از من مست
شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۸ ب.ظ
مطلب طاعت وپیمان وصلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
می بده تا دهمت اگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق واز بوی که مست
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا
نا امید از در رحمت مشو ای باده پرست
بجز ان نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این تارم فیروزه کسی خوش ننشست
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر
چمن ارای جهان خوشتر از این غنچه نبست
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست
حافظ
۹۵/۰۷/۰۳