هم‌قافیه با باران

منم که شهره‌ی شهرم به عشق‌ورزیدن

شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ق.ظ

منم که شهره‌ی شهرم به عشق‌ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بددیدن

قفا خوریم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که "چیست راه نجات؟"
بخواست جام می و گفت عیب‌پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟
به دست مردم چشم از رخ تو گل‌چیدن

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب،
که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو٬ چه سود کوشیدن؟

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب
که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می٬ حافظ!
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن

حافظ

۹۵/۰۵/۰۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران