منم که چشم به راهم به بوی پیرهنی
يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۱ ق.ظ
منم که چشم به راهم به بوی پیرهنی
«ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی»
عجب مکن که نمازم هزار تکه شده است
زده است تیشه به قدقامتم تراشتنی
شراب کهنه به جامم بریز ای ساقی
که ریشه کرده به جان و تنم غم کهنی
نمیبرند از آیینهام غبار ملال
نه سرو انجمن آرایی و نه انجمنی
نه سنگچین تنم را شرار شعلهوری
نه آسمان دلم را شهاب شبشکنی
چه زندههای کمی مردههای بسیاری
مسافری برساند خبر به گورکنی
هلا چکامهسرایان دهن فرو بندید
مگر که خواجه بخواند برایمان دهنی:
«از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ یاسمنی»
سعید بیابانکی
۹۶/۰۲/۰۳