من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۲۳ ب.ظ
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چه کردهام که مرا از خودت نمیدانی؟
.
مرا نگاه! که چشم از تو بر نمیدارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی
.
من از غم تو غزل میسرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب میخوانی
.
هزار باغِ گل از دامن تو میروید
به هر کجا بروی باز در گلستانی
.
قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی
.
سجاد سامانی
۹۶/۰۱/۰۹