من باغ زمستان زده دارم تو نداری
سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ
من باغ زمستان زده دارم تو نداری
من خرمن طوفان زده دارم تو نداری
از خاطره ی تلخ بهشتی که فرو ریخت
یک میوه ی دندان زده دارم تو نداری
"داش آکلم" و تنگ دلی درد نشان را
بر صخره ی "مرجان" زده دارم تو نداری
من عهد نوشتم تو نه دیدی و نه بستی
من دست به قرآن زده دارم تو نداری
"گر همسفر عشق شدی"را که شنیدی؟
من اسب به میدان زده دارم تو نداری
من اینهمه گفتم و تو یک جمله نوشتی:
من سرمه به مژگان زده دارم تو نداری
حامد عسکری
۹۵/۰۲/۱۴