من با خیال چشم تو حالی به حالی ام
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۴ ب.ظ
من با خیال چشم تو حالی به حالی ام
محکوم حبسِ مَحبسِ حسّی خیالی ام
وقتی برانی ام ، به خیالت چه می کنم ؟
هر شب پی نگاه تو در این حوالی ام
ای آخرین نیاز من ای ناز بی نیاز
نذری نما به خاطر آشفته حالی ام
من اهلی زمین نشدم ، دست من بگیر
دلگیر از این زمین و زمان و اهالی ام
گاهی به خویش میکشی و گاه می کُشی
من جذب کشتن و کشش احتمالی ام
اصلا غزل برای همین واژه هاست ، پس
جانان من ز هجر تو قامت هلالی ام
مجتبی شریف (متین)
۹۳/۰۹/۰۶