هم‌قافیه با باران

من دلم خواست که نازت بِخرَم، حرفی هست؟!

پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۹ ب.ظ

من دلم خواست که نازت بِخرَم، حرفی هست؟!
تا شوی رونقِ شام وُ سَحرَم، حرفی هست؟!

نذرِ دل بود غرورم کفِ پایت اُفتد
پرده‌یِ صبر به پیشت بِدَرَم، حرفی هست؟!

از بخارایِ دلم سینه ‌کِشان می‌آیم
بر سمرقندِ لبت، جان سِپُرَم، حرفی هست؟!

من دلم‌خواست تو را لیلی وُ شیرین سازم
خود که مجنون‌تر وُ فرهادترم، حرفی هست؟!

آنچنان در بغلت محو شَوم، گُم گردم
تا نیابد کسی از من اثرم، حرفی هست؟!

من دلم‌خواست که عاشق بِشوم، دَندَم نرم!
آبرو از دلِ شیدا بِبرَم، حرفی هست؟!

محمد صادق زمانی

۹۴/۰۳/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

واقعا شعر زیبایی است متشکرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران