هم‌قافیه با باران

من غبطه می‌خورم به درختان خانه‌ات

يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۴ ق.ظ
من غبطه می‌خورم به درختان خانه‌ات
ای کاش سر گذاشته بودم به شانه‌ات

در فصل جفت‌گیری فولاد و سنگ ، کاش
گنجشک من تو باشی و من آشیانه‌ات

گنجشک من تو باشی و من در به در شوم
از صبح تا غروب پی آب و دانه‌ات

وقت غروب از تو بپرسم: چگونه است
با چند استکان مِی روشن ، میانه‌ات ؟

بعدش بخواهم از تو کمی درد دل کنی
گاه از زمین بگویی و گاه از زمانه‌ات

یک مشت کودک‌اند ، به دور درخت سیب
انگشت‌های کوچک تو زیر چانه‌ات

در بوسه‌ی تو ، بذر تغزل نهفته ، کاش
روی لبان من بشکوفد جوانه‌ات

راس کلاغ ، فرصت کشف شهود نیست
بگذار تا تو را برسانم به خانه‌ات

علیرضا بدیع
۹۵/۰۹/۰۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران