من مى روم، راهى به غیر از دل بریدن نیست
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۵۴ ب.ظ
من مى روم، راهى به غیر از دل بریدن نیست
وقتى زلیخایى که دیدم، پاکدامن نیست
از من نخواه آرامش شب هاى تو باشم
تکلیف من، وقتى که مثل روز، روشن نیست
آواره ى ویرانه ها باشم اگر، غم نیست
تا سقف دارد بر سرم این خانه، ایمن نیست
چنگال تو، بر خون ده ها عاشق آغشته ست
این خصلت گرگ ست و در کفتار، قطعاً نیست
فهمیدم از راز سکوتِ موریانه ها...!
تیغِ رفیقان کمتر از رگبارِ دشمن نیست
روزى که تاوان مى دهى، با گریه، مى فهمى
چیزى که آمد بر سرت، بر گردن من نیست
حسن رحمانى نکو
۹۵/۰۳/۲۹