من و شب دوست پنهان همیم
جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۰۵ ق.ظ
من و شب دوست پنهان همیم
سالها عاشق و بیمار همیم
گرچه روز آمده و فاصله انداخته است
ما ولی دائما اندر پی دیدار همیم
چونکه شب میرسد آغوش به من وا بکند
گوید ای خسته بیا، ما قَدِ آغوش همیم
تا دم صبح نشستیم و زهر جا گفتیم
شب و من هردو غریبیم و تسلای همیم
کَس به جز شب که ندانست غم و درد مرا
ما گرفتار هم و گوش به فرمان همیم
هرچه من با شب و شب با دل من واگوید
سر به مُهرَست که ما محرم اسرار همیم
ندهم یک سر سوزن زوجودش به کَسی
شب و من ناب ترین عاشق و معشوق همیم
گر شبی شب برود، من بروم، وای به ما
شپ و من هردو همان نیمه پنهان همیم
۹۳/۱۲/۲۲