من که اصلا تو را نمیدیدم ، من سرم بود توی کار خودم
دوشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ
من که اصلا تو را نمیدیدم ، من سرم بود توی کار خودم
به خودم آمدم و دیدم که ناگهانی شدی نگار خودم
شاد بودیم و روز و شب با هم در تکاپو و تاب و تب با هم
دست من را رها نمی کردی ، می نشستی فقط کنار خودم
نا گهانی شبیه آمدنت ، مرد مغرور قصه را کشتی
رفتی و بعد رفتنت هر شب گریه کردم به اقتدار خودم
تو نهالی شکستنی بودی ، خون دل خوردم و درخت شدی
جای اینکه عصای من باشی ، شده ای چوب پای دار خودم
مثل فرهاد کوه را کندم ، سنگ عشق تو را به سینه زدم
سنگهایی که کنده ام حالا سنگ قبر است برمزار خودم
گفته بودم که بی تو میمیرم ، روی حرفم نمانده ام اما
رفتی و من نمرده ام، حالا همه باهم به افتخار خودم
سید تقی سیدی
۹۴/۰۱/۱۰