هم‌قافیه با باران

من کیستم ، ز مردمِ دنیا رمیده‌ای

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۲۰ ب.ظ
من کیستم ، ز مردمِ دنیا رمیده‌ای
چون کوهسار ، پای به دامن کشیده‌ای

از سوز دل ، چو خرمن آتش گرفته‌ای
وز اشک غم ، چو کشتی طوفان رسیده‌ای

چون شام بی رخ تو ، به ماتم نشسته‌ای
چون صبح از غم تو ، گریبان دریده‌ای

سر کن نوای عشق ، که از های و هوی عقل
آزرده ام ؛ چو گوش نصیحت شنیده‌ای

رفت از قِفای او ، دلِ از خود رمیده ام
بی تاب تر ز اشکِ به دامن دویده‌ای

ما را چو گردباد ، ز راحت نصیب نیست
راحت کجا و ، خاطر ناآرمیده‌ای

بیچاره‌ای که چاره طلب می کند ز خلق
دارد امید میوه ، ز شاخِ بریده‌ای

از بس که خون فرو چکد از تیغ آسمان
مانَد شَفَق ، به دامنِ در خون کشیده‌ای

با جان تابناک ، ز محنت سرای خاک
رفتیم همچو قطره ی اشکی ز دیده‌ای...

رهی معیری
۹۶/۱۰/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران