مهربان آمدی ـ ای عشق! به مهمانی من
سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ب.ظ
مهربان آمدی ـ ای عشق! به مهمانی من
پر شد از بوی خوشت خلوت روحانی من
خوش برآورده سر از باغِ تماشای وجود
سرو ناز تو به سر فصل زمستانی من
هیچ کس غیرِ تو ـ ای خرمی دیده! ـ نخواند
حرف ناخوانده دل از خط پیشانی من
میکنم گریه منِ سوخته تا خنده زند
گل روی تو در آیینه بارانی من
بیقرار آمدی و رفت قرارم از دست
بنشین تا بنشیند دل توفانی من
آفتابی شدی و یکسره آبم کردی
شد حریر نگهت جامه عریانی من
بشکن ـ ای بغض! ـ و فرو ریز که در خانه دل
میزند شعله به جان آتش پنهانی من
هر چه گفتند و بگویند به پایان نرسد
قصه زلف تو و شرح پریشانی من
نصرالله مردانی
۹۴/۱۰/۰۱