هم‌قافیه با باران

مگر این باد خوش از راه عشق‌آباد می‌آید؟

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۴ ق.ظ

مگر این باد خوش از راه عشق‌آباد می‌آید؟
که بوی عشق‌های کهنه از این باد می‌آید

«کجا و کی» دراین اقلیم، بی‌معنی‌ست، این عشق است
و عشق از «بی‌زمان»، از «ناکجاآباد» می‌آید

به هفت‌آراییِ مشاطگان او را نیازی نیست
که شهرآشوب من با حسن مادرزاد می‌آید

«هراس از بادِ هجرانی نداری؟» -وصل می‌پرسد-
 و از عاشق جواب «هر چه باداباد » می‌آید

جهان انگار در تسخیر شیرین است و تکثیرش
که از هر سو صدای تیشۀ فرهاد می‌آید

گشاده‌سینگی کن! عشق اگر بسیار می‌خواهی
که سهم قطره و دریا به استعداد می‌آید

همایون باد عشق! آری اگر چه شِکوه از گل را
در آواز چکاوک غَلتی از بیداد می‌آید

مُجزا نیستند از عشق، وصل و فصل و نوش و نیش
شگفتا او که با ترکیبی از اضداد می‌آید

تو بوی نافه را از باد می‌گیری و می‌نوشی
من از خون دل آهوی چینم یاد می‌آید

مده بیمم ز موج! آری که خود ترجیع توفان است
که در پروازهای مرغِ دریازاد می‌آید

حسین‌ منزوی

۹۶/۰۹/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران