مگر این باد خوش از راه عشقآباد میآید؟
مگر این باد خوش از راه عشقآباد میآید؟
که بوی عشقهای کهنه از این باد میآید
«کجا و کی» دراین اقلیم، بیمعنیست، این عشق است
و عشق از «بیزمان»، از «ناکجاآباد» میآید
به هفتآراییِ مشاطگان او را نیازی نیست
که شهرآشوب من با حسن مادرزاد میآید
«هراس از بادِ هجرانی نداری؟» -وصل میپرسد-
و از عاشق جواب «هر چه باداباد » میآید
جهان انگار در تسخیر شیرین است و تکثیرش
که از هر سو صدای تیشۀ فرهاد میآید
گشادهسینگی کن! عشق اگر بسیار میخواهی
که سهم قطره و دریا به استعداد میآید
همایون باد عشق! آری اگر چه شِکوه از گل را
در آواز چکاوک غَلتی از بیداد میآید
مُجزا نیستند از عشق، وصل و فصل و نوش و نیش
شگفتا او که با ترکیبی از اضداد میآید
تو بوی نافه را از باد میگیری و مینوشی
من از خون دل آهوی چینم یاد میآید
مده بیمم ز موج! آری که خود ترجیع توفان است
که در پروازهای مرغِ دریازاد میآید
حسین منزوی