هم‌قافیه با باران

میان خاک سر از آسمان درآوردیم

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ

میان خاک سر از آسمان درآوردیم
چقدر قمری بی‌آشیان درآوردیم


وجب‌وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره نیمه‌جان درآوردیم


چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان درآوردیم


لبان سوخته‌ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرماپزان درآوردیم


به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان درآوردیم


به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان درآوردیم


چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
ز خاک تیره ولی استخوان درآوردیم


شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم - نان  درآوردیم -


برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان درآوردیم


به بازی‌اش نگرفتند و ما چه بازی ها
برای این سر بی‌خانمان درآوردیم


و آب‌های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان درآوردیم


سعید بیابانکی

۹۴/۰۴/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران