هم‌قافیه با باران

می‌خواستم بگویم هشدار را به فریاد

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۱۵ ب.ظ

می‌خواستم بگویم هشدار را به فریاد

آن‌قدر صبر کردم تا اتفاق افتاد

در زیر پا تلف شد صفری که با تقلا

می‌خواست سر برآرد از لابه‌لای اعداد...

ما تشنه و فراموش، بی‌همزبان و خاموش

ساقی! تو همتی کن، برخیز، باغت آباد

راهی نشان‌مان ده، ما سرسپردگانیم:

یا پیش پای معشوق، یا روی نطع جلاد

سطری نمانده بود از سرمشق‌های پیشین

«از حفظ می‌نویسید» این بود درس استاد

*

«یادم تو را فراموش» این رسم زندگی بود

آن‌قدر زنده ماندیم تا مرگ یادمان داد


امید مهدی نژاد

۹۴/۰۱/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران