می خواهم از مسیر کویری گذر کنم
پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ب.ظ
می خواهم از مسیر کویری گذر کنم
با گردباد، زمزمه ای مختصر کنم
خطّ غبار، یکسره رسم است بر دلم
با بادگیرها مگر آواز سر کنم
روزی امام هشتم از این جاده رد شده ست
با ذکر این حدیث، شبی را سحر کنم
شاید به سایه سار همین سرو آمده ست
باید سؤال از شب و کوه و کمر کنم
از«مسجدالرضّا» کمی آهسته تر بپیچ
تا دل به زیر بارش گلدسته تر کنم
این جا اذان گریه ی مولا شنیدنی ست
این جا وضو خوش است به خون جگر کنم
این قطعه، جانماز امام شهید ماست
می خواهم ای دریغ، از این جا سفر کنم
حجّ است هشت فرسخ از این جاده رد شدن
باید مسافران حرم را خبر کنم
حس می کنم که نافله از دشت می وزد
وقت است تا که هروله را بیشتر کنم
این دشت در حدیث «طریق الرضّا»ی ماست
باید در این مسیر سلوکی دگر کنم
این جا خوش است جامه دران غرق گریه شد
قطع درخت وسوسه با این تبر کنم
این جا خوش است ذکر شبانگاه در کویر
انگشتری به دست و عبایی به سر کنم
می ترسم از قیامت و سرگشتگی به حشر
یکباره استغاثه ی « این المفرّ» کنم
این جا درنگ کرد، کویر آبرو گرفت
بر سنگ، شرح واقعه ای معتبر کنم
گویی به صخره های هوا می خورد سرم
وقت است تا که قافیه را در به در کنم
امشب صدای روشنی از دور می رسد
خواهم شنید چشم به بالا اگر کنم:
« از این مسیر سمت سناباد رفته ام
تا خاک تشنه را به قدم عین زر کنم
از این مسیر آمده ام تا کویر را
با ربّنای نیمه شبم شعله ور کنم»
می بینمت، امام من! آشفته آمدم
تا از دلم گدازه ی عصیان به در کنم
می آیم از شمیم قدم گاه پر شوم
بر عطر ماه، پنجره را بازتر کنم
ختم قصیده، روضه ی ماه جوان توست
این را، امام! هدیه ی روز پدر کنم؟!
محمدحسین انصاری
محمدحسین انصاری
۹۴/۰۶/۰۵