هم‌قافیه با باران

می رسم، اما سلام انگار یادم می رود

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۲ ب.ظ

می رسم، اما سلام انگار یادم می رود

شاعری آشفته ام هنجار یادم می رود


با دلم اینگونه عادت کن بیا بر دل مگیر

بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می رود


من پر از دردم پر از دردم پر از دردم ولی

تا نگاهت می کنم انگار یادم می رود


راستی چندیست می خواهم بگویم بی شمار

دوستت دارم، ولی هر بار یادم می رود


مست و سرشاری ز عطر صبح تا می بینمت

وحشب شب های تلخ و تار یادم می رود


شب تو را در خواب می بینم همین را یادم است

قصه را تا می شوم بیدار یادم می رود


من پر از شور غزل های تو ام اما چرا

تا به دستم می دهی خودکار یادم می رود؟!


نجمه زارع

۹۳/۱۰/۲۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران