میشود یک روز ای جنگل! خزانت بگذرد؟
جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۱۶ ب.ظ
میشود یک روز ای جنگل! خزانت بگذرد؟
صبح از بین درختان جوانت بگذرد؟
باد با چینهای ریز دامنت بازی کند
آفتاب از لابلای گیسوانت بگذرد؟...
پاسبانها غنچهٔ لبهات را بو میکنند
تا مبادا عشق سهواً بر زبانت بگذرد!
سرزمین مردگان تا قدر بشناسد تو را
سالهای سال باید از زمانت بگذرد
بگذریم ای جنگل خاموش که هر شاخهات
تیر باید باشد و بر دشمنانت بگذرد-
تیر را بگذار... در سربازی این سرزمین
جان آرش باید از فاق کمانت بگذرد!
تا خداوندانه تندیسی بسازد از تو عشق
از دهان ارّه باید استخوانت بگذرد!
پانتهآ صفایی
صبح از بین درختان جوانت بگذرد؟
باد با چینهای ریز دامنت بازی کند
آفتاب از لابلای گیسوانت بگذرد؟...
پاسبانها غنچهٔ لبهات را بو میکنند
تا مبادا عشق سهواً بر زبانت بگذرد!
سرزمین مردگان تا قدر بشناسد تو را
سالهای سال باید از زمانت بگذرد
بگذریم ای جنگل خاموش که هر شاخهات
تیر باید باشد و بر دشمنانت بگذرد-
تیر را بگذار... در سربازی این سرزمین
جان آرش باید از فاق کمانت بگذرد!
تا خداوندانه تندیسی بسازد از تو عشق
از دهان ارّه باید استخوانت بگذرد!
پانتهآ صفایی
۹۶/۱۰/۰۱