می پراند خواب را از چشمم این کاکل زری
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۱ ب.ظ
می پراند خواب را از چشمم این کاکل زری
هر زمان با خنده برمی دارد از سر روسری
چشم هایش قهوه ی دم کرده ی خوش رنگ ترک
خلق و خویش گیلکی اما مرامش آذری
سعی کردم بارها با بی خیالی رد شوم
از کنار این همه تصویر زیبا سرسری
در کمال ناامیدی تور را انداختم
با کمال میل افتاده ست در آن، این پری
قوی تالاب بزرگ انزلی پرواز کن
از تو ممنونم که با این جوجه اردک می پری
کاش از نزدیک می شد لحظه ای می دیدمت
لحظه ای حتی اگر می شد به چشم خواهری.
عبدالحسین انصاری
۹۵/۰۳/۲۹