هم‌قافیه با باران

نامم رقیه است نزن ناشناس نیست

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ق.ظ

نامم رقیه است نزن ناشناس نیست

صبّم نکن ، کنیز خدا ناسپاس نیست


من دختر صغیرۀ سالار زینبم

فحشم نده که منزلتم جز سپاس نیست


ناز یتیم را که به سیلی نمی کشد

این درخور لطافت گلبرگ یاس نیست


دست مرا ببند و ببر با تشر ولی

مشت و لگد که پاسخ این التماس نیست


در ضرب و شتم ، پیروی از دومی کنی

با آن خبیث ، جز تو کسی را قیاس نیست


مو میکشی و مقنعه را پاره می کنی

این گیسو است ، بند طناب و لباس نیست


ای دختران شام ، خدا اهلتان کند

این کاروان که مسخرۀ این اُناس نیست


ای شامیان لباسم اگر پاره پاره است

قدری حیا ! نشان بزرگی لباس نیست


بابا چقدر صورت تو سنگ خورده است

این رنگهای روی تو اصلاً شناس نیست


انگار از قفا گلویت را بریده اند

آیا به پشت گردن تو جای داس نیست؟


باید کنون به عمه تأسی کنم ، پدر

جز بوسه از گلوی تو راه خلاص نیست


محمود ژولیده

۹۳/۰۸/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران