نرگسش وامیکند طومارِ استغنایِ ناز
سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۰ ب.ظ
نرگسش وامیکند طومارِ استغنایِ ناز
یعنی از مژگان او قد میکشد بالای ناز
سرو او مشکل که گردد مایلِ آغوش من
خمشدنها بردهاند از گردن مینای ناز
از غبارم میکشد دامن، تماشاکردنیست
عاجزیهای نیاز و بینیازیهای ناز
چشم مستش عین ناز، ابروی مشکین ناز محض
این چه توفان است یارب، ناز بر بالایِ ناز
بسکه آفاق از اثرهای نیاز ما پر است
در بساط ناز نتوان یافت خالی جای ناز
جیب و دامان خیال ما چمن میپرورد
بسکه چیدیم از بهار جلوهات گلهای ناز
با همه الفتنگاهی بیتغافل نیست حسن
چین ابرو انتخاب ماست از اجزای ناز
عالمی آیینه دارد در کمین انتظار
تا کجا بیپرده گردد حسن بیپروای ناز
سجدهواری بار در بزم وصالم دادهاند
هان بناز ای سر! که خواهی خاک شد در پای ناز
تا نفس بر خویش میبالد تمنا میتپد
هرکه دیدم بسمل است از تیغ ناپیدای ناز
بیدل امشب یاد شمعی خلوتافروز دل است
دود آهم شعلهای دارد به گرمیهای ناز
بیدل
یعنی از مژگان او قد میکشد بالای ناز
سرو او مشکل که گردد مایلِ آغوش من
خمشدنها بردهاند از گردن مینای ناز
از غبارم میکشد دامن، تماشاکردنیست
عاجزیهای نیاز و بینیازیهای ناز
چشم مستش عین ناز، ابروی مشکین ناز محض
این چه توفان است یارب، ناز بر بالایِ ناز
بسکه آفاق از اثرهای نیاز ما پر است
در بساط ناز نتوان یافت خالی جای ناز
جیب و دامان خیال ما چمن میپرورد
بسکه چیدیم از بهار جلوهات گلهای ناز
با همه الفتنگاهی بیتغافل نیست حسن
چین ابرو انتخاب ماست از اجزای ناز
عالمی آیینه دارد در کمین انتظار
تا کجا بیپرده گردد حسن بیپروای ناز
سجدهواری بار در بزم وصالم دادهاند
هان بناز ای سر! که خواهی خاک شد در پای ناز
تا نفس بر خویش میبالد تمنا میتپد
هرکه دیدم بسمل است از تیغ ناپیدای ناز
بیدل امشب یاد شمعی خلوتافروز دل است
دود آهم شعلهای دارد به گرمیهای ناز
بیدل
۹۶/۰۷/۲۵