هم‌قافیه با باران

نشد یک لحظه از یادت جدا دل

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۲۱ ب.ظ

نشد یک لحظه از یادت جدا دل

زهی دل، آفرین دل، مرحبا دل


زدستش یک دم آسایش ندارم

نمی دانم چه باید کرد با دل!


هزاران بار منعش کردم از عشق

مگر بر گشت از راه خطا دل


به چشمانت مرا دل مبتلا کرد

فلاکت دل، مصیبت دل، بلا دل


از این دل ،داد من بستان خدایا؛

ز دستش، تا به کی گویم خدادل؟!


درون سینه آهی هم ندارم

ستمکش دل، پریشان دل، گدا دل


به تاری گردنش را بسته زلفت!

فقیر و عاجز و بی دست و پا دل


بشد خاک و ز کویت بر نخیزد

زهی ثابت قدم دل، با وفا دل


ز عقل و دل دگر از من مپرسید

چو عشق آمد ،کجا عقل و کجا دل؟!


ابوالقاسم لاهوتی

۹۳/۱۲/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

وب متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم
اگه خواستید یه سری بزنید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران