هم‌قافیه با باران

نفس بالا نمی آید، پر از اندوه و آهم، آه

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ب.ظ
نفس بالا نمی آید، پر از اندوه و آهم، آه
تمام عمر را آتش زدم بر خود، تباهم، آه
.
مرا محبوس در زندان غم ها کرده ای بی جُرم
رهایم کن به حال خویش دنیا، بی گناهم، آه
.
من آن فرمانده ی مأیوس از پیروزیَم در جنگ
که تنها مانده ام در بین انبوه سپاهم، آه
.
چنان از زندگی خود پشیمانم که گویی از
همان اول شبیه اتفاقی اشتباهم،آه
.
و مدت هاست یادم رفته طعم دلخوشی ها را
چه محتاجم به آن لبخند های گاه گاهم، آه
.
و محکومم به بی اندازه حسرت خوردن و گریه
که تقدیرم چنین بوده، بخواهم یا نخواهم، آه
.
چگونه می شود از مردم دنیا توقع داشت
زمانی که دل من را....رفیق نیمه راهم، آه
.
فرزاد نظافتی
۹۴/۰۷/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران