هم‌قافیه با باران

نمی دانم که از "من" در حقیقت کیست منظورم؟

سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ب.ظ

نمی دانم که از "من" در حقیقت کیست منظورم؟
چهل سال است همچون سایه ام از اصل خود دورم

چهل سال است هرشب دل به دریا می زنم اما
فقط خرچنگهای لنگ می افتند در تورم

درخت سرفراز گردویی بودم سرکوهی
پس از مشکاتیان بی ذوق ها کردند سنتورم

اجاق خواجه ی قاجار و بخت اهل کرمانم
چه پیشانی سیاهم من ببین برگشته ام، کورم

به من گفتند روزی مردگان را زنده خواهی کرد
خدایا! تا قیامت زنگ ننشیند به شیپورم

شبی مرگ آمد و یک ساعتی این پا و آن پا کرد
سپس زل زد به چشمم، دست آخر گفت : معذورم!

به من می گفت ای چل ساله!  فکر آبرویم باش
که از خمیازه پیش دیگران شرمنده شد گورم!

آرش شفاعی

۹۵/۰۸/۱۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران