نه خرسندم بر این رفتن، نه رغبت مانده در ماندن
شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۰۳ ب.ظ
نه خرسندم بر این رفتن، نه رغبت مانده در ماندن
نه خواهم دور تر گردی نه خوش دارم که برگردی
دل آشوب است و سرگردان سر اندر دهشت و حیران
چه گویم وصف دردم را؟ که ناآگاه از این دردی!
نه در فقه و نه در اخلاق جرمی بوده رفتارت
نه منطق می پذیرد ادعایم را که بد کردی
و دل والاتر از هم فقه، هم اخلاق، هم منطق
خودش می فهمد ای جانان جفایی را که آوردی!
زبانم قاصر است از درددل با تو؛ خمُش گردم
که من دم سردم از جور و تو نیز از مهر دلسردی...
۹۴/۰۱/۲۹