نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه اینه سازد سکندری داند
نه هرکه طرف کله کج نهادو تند نشست
کلاهداری وایین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت ان رند عافیت سوزم
که در گدا صفتی کیمیاگری داند
وفا وعهد نکو باشد ار بیاموزی
وگر نه هرکه تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه وندانستم
که ادمی بچه ای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هرکه سر بتراشدقلندری داند
مدار نقطه بینش زخال توست مرا
که قدر گوهر یکدانه جوهری داند
به قد وچهره هرانکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
زشعر دلکش حافظ کسی بود اگاه
که لطف طبع وسخن گفتن دری داند
حافظ
۹۵/۰۸/۱۵