نگاه سرد تو گاهی برایم چون زمستان است
جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۴۵ ق.ظ
نگاه سرد تو گاهی برایم چون زمستان است
شبیه غصه ی ابری که در هر برف پنهان است
وجودت باعث شادی وجودت رنگ سرسبزی
برای شاخه ی خشکی وجودت همچو باران است
من آن شاهم که با عشقت زمین را زیر سر دارد
نه آن شاهی که تصویرش به روی تُنگ قلیان است
تنت مانند اهواز و نگاهت چون شب شیراز
دلت آشوب تبریز و غمت چاقوی زنجان است
به من انگیزه می بخشی برایت شعر می گویم
غزل می بافم از وقتی که گیسویت پریشان است
بهاری می شوم با تو در این اندوه پاییزی....
که با لبخند گرم تو هر آنچه سخت آسان است
محمد شیخی
شبیه غصه ی ابری که در هر برف پنهان است
وجودت باعث شادی وجودت رنگ سرسبزی
برای شاخه ی خشکی وجودت همچو باران است
من آن شاهم که با عشقت زمین را زیر سر دارد
نه آن شاهی که تصویرش به روی تُنگ قلیان است
تنت مانند اهواز و نگاهت چون شب شیراز
دلت آشوب تبریز و غمت چاقوی زنجان است
به من انگیزه می بخشی برایت شعر می گویم
غزل می بافم از وقتی که گیسویت پریشان است
بهاری می شوم با تو در این اندوه پاییزی....
که با لبخند گرم تو هر آنچه سخت آسان است
محمد شیخی
۹۳/۰۸/۳۰