نیستی و در نبودت غم مرا در هم شکست
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ
نیستی و در نبودت غم مرا در هم شکست
زندگی باپشت خم کم کم مرا در هم شکست
با امید فتح قلبت آمدم نزدیک تر
این دژبسیار مستحکم مرا در هم شکست
ابروانت فاتحانه در نبردِ چشم , چشم
وقت بالا بردن پرچم مرا درهم شکست
قلب بی وجدان و نبض بی قرارم , عاقبت
هرچه کوشیدم نشد آدم مرا در هم شکست
زندگی آشفته بازاری شدو بی اختیار
دست در دست غمت باهم مرا در هم شکست
نیستی تا جای خالی خودت را پر کنی
سایه ی سنگین تو هر دم مرا درهم شکست
خواستم مانند ارگی سخت باشم رفتی و ...
زلزله آمد و مثل بم مرا درهم شکست
معجزه می خواستم اما حواست نیست که
پشت هم این زخم بی مرهم مرا در هم شکست
زندگی بی عشق تنها قاب خالی بود که
هرچه را از چشم تو دیدم مرا در هم شکست
سید مهدی نژاد هاشمی
۹۵/۰۲/۱۱