هر زمان می گفتم از درد درون
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ق.ظ
هر زمان می گفتم از درد درون
اِهدِ قومی إنّهم لا یعلمون
قل اللهمَّ را خواندم، تُعزُّ مَن تَشا دارد
تو مصداق تُعزُّ مَن تَشاءی مرحبا دارد
خمینی را عبایی بود از جنس بزرگی ها
نگار ما همان عمّامه و شال و عبا دارد
فروزاننده شمعی خطبه های آتشین بر لب
تمام شهر اگر پروانه اش باشند جا دارد
أنا العباس هر کس گفت دستش رفت هستش رفت
نپرس از عاشقی، عباس و دستش ماجرا دارد
حسین بن علی از اسب اگر افتاد باکی نیست
که زینب در دل شب تا علی دارد خدا دارد
نگار ما دلش می گیرد از نامردمی اما
که می داند دعایی را که بعد از ربّنا دارد
کسی می آید از آنسوی دریاها و باران ها
که در خیل سپاهش سیّد ما مردها دارد
مهدی جهاندار
۹۵/۰۲/۱۱