هم‌قافیه با باران

هرم لبهای تو آتش زده جانم پسرم

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۹ ب.ظ

هرم لبهای تو آتش زده جانم پسرم
قصه ی آب برای تو بخوانم پسرم

پسر ساقی کوثر به چه کاری افتاد
کشته ی طعنه ی این زخم زبانم پسرم

داغ تو چون علی اکبر کمرم را تا کرد
نعره خواهم زنم از دل نتوانم پسرم

مادرت دیده به راه است که سیراب آیی
با چه رویی تن تو خیمه رسانم چه کنم

بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد
با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم

خون من گردن آنکس که گلوی تو برید
حسرت بوسه نهاده به لبانم پسرم

صبر کن تا پر قنداقه ی تو پاره کنم
سخت جان می دهی ای راحت جانم پسرم

ز ترک های لبت بوسه گرفتن سخت است
خندۀ آخر تو برده توانم پسرم

می کَنم قبر تو را دور ز چشم مادر
پدرم داده ره چاره نشانم پسرم

با وجودی که کنم قبر تو یکسان با خاک
باز هم جان تو بابا نگرانم پسرم


قاسم نعمتی

۹۴/۰۷/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران