هرچند که دل بردن تو لایتناهی ست
سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ق.ظ
هرچند که دل بردن تو لایتناهی ست
هرکس به تو دل داده گرفتار دو راهی ست
دیوانه در این شهر زیاد است و لیکن
تب کردن دیوانه ی تو گاه به گاهی ست
یک دم هوست آب برآتش شده یک دم -
آتش زدن ِ خرمن بیچاره ی کاهی ست
دل بستن بر عشق در این تُنگ دل تَنگ
افتادن صدباره ی در دور تباهی ست
ای برکه ی تب دار دوچشمت هوس ِمن !
مهمان نگاهت دوسه ماهی ست دو ماهی ست!
سنگ است خریدار دل آینه ی من
با جان نپذیرند عذابی که الهی ست
مهمان نکنندش وَ نخواهند بماند !
دیوانه کننده چه بخواهی چه نخواهی ست !
سید مهدی نژادهاشمی
۹۴/۰۸/۱۹