هم‌قافیه با باران

هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب

دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ب.ظ
هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب
ما را رسد، که بی‌تو ندیدیم روی خواب

ما را دلیست گمشده در چین زلف تو
اکنون که حال با تو بگفتیم، بازیاب

باریک تر ز موی سؤالیست در دلم
شیرین‌تر از لب تو نگوید کسی جواب

رویت ز روشنی چو بهشتست و من ز درد
در وی به حیرتم که: بهشتست یا عذاب؟

چشمم ز آب گریه به جوشست همچو دیگ
عشق آتشی همی کند آهسته زیر آب

هر دل که دید آب دو چشمم کباب شد
برآب دیده‌ای، که دل کس شود کباب؟

جز یک شراب هر دو نخوردیم، پس چرا
چشم تو مست گشت و دل اوحدی خراب؟

اوحدی
۹۵/۰۸/۱۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران