هر شعر که میسرودهام بیتو،
يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ
هر شعر که میسرودهام بیتو،
آویزهی گوشهای کر بودهست
حالا که عجیبْ شاعرم با تو،
باور نکن آنچه معتبر بودهست
حوّا نشدم که آدمم باشی
شاید که قدیمتر از ابلیسیم
«شاید» نه، که «حتما» است این قِدْمَت،
پیش از تو و من کسی مگر بودهست؟
جانم به توان رسید در حسّت،
تا جسم من و تو محوِ معنا شد
جریان شدیدِ این همافزایی،
از سرعت نور، بیشتر بودهست
فریاد بکش که دوستم داری
من هم بکشم که دوستت دارم
در فرصتِ التیامِ دردِ ما،
داروی سکوت، بیاثر بودهست
هر نقطه که در حضور هم هستیم
شعریست که انتشار خواهم داد
من در پیِ بازگفتنِ عشقم؛
شرحی که همیشه مختصر بودهست
مریم جعفری آذرمانی
۹۴/۱۲/۰۹