هزار جهد بکردم که یار من باشی
دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مُرادبخشِ دلِ بیقرارِ من باشی
چراغِ دیده شب زندهدار من گردی
انیسِ خاطرِ امیدوار من باشی
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در میانه خداوندگار من باشی
از آن عَقیق که خونین دلم ز عشوه ی او
اگر کنم گِلِهای غمگسار من باشی
در آن چمن که بُتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوگوار من باشی
شود غزاله خورشید صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی!
من این مراد ببینم به خود که نیم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی
من ار چه حافظ شهرم، جوی نمیارزم
مگر تو از کرم خویش یار من باشی
حافظ
۹۴/۰۴/۰۱