هم‌قافیه با باران

هستی چه بود؟ قصه ی پر رنج و ملالی

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ب.ظ

هستی چه بود؟ قصه ی پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی

ای هستی من و مستی تو، افسانه‌ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی؟

ز هستی، نصیبم بود درد بی نهایت
چنان نی، ندارم سر شکوه و شکایت

چرایی غمین، اقامت گزین به درگاه می‌فروشان
گریز از محن، چو من ساغری بزن، ساغری بنوشان

هستی چه بود؟، قصه ی پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی

ای دل، چه ز جانم خواهی؟، ای تن، ز چه جانم کاهی؟
ترسم که جهانی سوزد، از دل چو بر آرم آهی

به دلم نه هوس، نه تمنا باشد
چه کنم که جهان همه رویا باشد

بگذر ز جهان همچون من، افشان به جهانی دامن
بزمم سیه اما سازد جمع دگران را روشن

هستی چه بود؟، قصه ی پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی

ای هستی من و مستی تو، افسانه‌ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی؟

اسماعیل نواب صفا

۹۵/۰۵/۰۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران