هم‌قافیه با باران

همه شب دست به دامان خدا تا سحرم

يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۳۶ ب.ظ

همه شب دست به دامان خدا تا سحرم

که خدا از تو خبر دارد و من بی خبرم


رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری

رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم


گرمی طبعم از آن است که دل سوخته ام

سرخی رویم از این است که خونین جگرم


کار عشق است نماز من اگر کامل نیست

آخر آنگاه که در یاد توام در سفرم


این چه کرده است که هرروز تورا می بیند؟

من از آیینه به دیدار تو شایسته ترم


عهد بستم که تحمل کنم این دوری را

عهد بستم ولی از عهد خودم می گذرم


مثل ابری شده ام دربه درِ شهربه شهر

وای از آن دم که به شیراز بیفتد گذرم...


 میلاد عرفان پور 

۹۳/۱۱/۱۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

ممنون از سایت خوبتون
میتونید در سایت از جوایز تبلت مارشال هم استفاده کنید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران