هم‌قافیه با باران

همیشه شب‌، من و رنج قرارهای پیاپی

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۰۰ ب.ظ

همیشه شب‌، من و رنج قرارهای پیاپی

دو چشم خیس، پر از انتظارهای پیاپی

و ایستگاه که از من هزار مرتبه پر شد

نشسته خیره به راه قطارهای پیاپی

دوباره شعر، دوباره گناه آدم و گندم

و من که خسته‌ام از این شعارهای پیاپی

شبیه عقربه‌ها در توالی شب و روزم

رها نمی‌شوم از این مدارهای پیاپی

چقدر دل بسپارم به داغ‌های همیشه؟

چقدر سر بگذارم به دارهای پیاپی؟

شدم دچار جهان و فریب جاذبه‌هایش

چگونه بگذرم از این حصارهای پیاپی؟

و بی‌درخت- و بی‌تو- چگونه دل بسپارم

به وهم خاطره‌ای از بهارهای پیاپی

تو سرپناه‌ترینی، اگر که باز نیایی

پناه می‌برد انسان به غارهای پیاپی

ز سمت مشرق حیرت بتاب تا که نگیرد

دوباره آینه‌ها را غبارهای پیاپی

هزار چشم... هزار آینه... هزار تماشا

فدای تو همة این هزارهای پیاپی


سید حبیب نظاری

۹۴/۰۶/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران