هوای دیده ام ابری سکوتم درد بی درمان
يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۵ ق.ظ
هوای دیده ام ابری
سکوتم درد بی درمان ،
صدای ناله ی سازم ، مرا دیوانه میسازد
در این هنگامه ی هجران.
دلم صندوقچه ی درد و خودم آبستن دنیا
بریده از نوشتنها ، تکیده از ندیدنها
صدای آشنایت کو؟ . . . در این تکرار بی پایان.
*
دلم دلواپس و تنگ ست
نگاهت را نمیبند،
کمی لبخند می خواهد . . .
کمی بودن می خواهم.
پر از تردیدم و آشوب،
پر از حس شکستنها
چه میدانی که این روزها
چقدر تلخند نبودنها
پویا جمشیدی
۹۴/۰۴/۲۱