وصفِ روی تو شنیدیم و شنیدن دارد
وصفِ روی تو شنیدیم و شنیدن دارد
پرده ازچهره برانـــداز که دیدن دارد
نگزم گرلبِ افسوس به دندان ، چه کنم
از لبِ لعــل تو دورم که مکیدن دارد
چهرۀ ساقی مجلس شده ازمی گلگون
گل ازین باغ بچینـــید که چیدن دارد
پای مانده ست به گل ، دانۀ سرما زده را
از جنون است که سودای دمیدن دارد
جای رحم است برآن میوه که ازخامی ِطبع
آرزو پختـــــه و امّیــــدِ رسیدن دارد
چون سبو، دست به سرمی زند ازبیم ِشکست
هرکه اینـــجا هوس باده کشـــیدن دارد
خواب از دیده گرفتند و به پایم دادند
از چنین پای ، دلم چشم ِدویدن دارد
می کند ارّه به افکندن او دندان تیز
نخل چون بی ثمرافتاد ، بریدن دارد
خشک ماندم به زمینی که ز شادابی آن
دانـــــۀ سوخــــــته امّیدِ دمیدن دارد
نتوان برد به ره ، پای گرانخوابِ مرا
عجب این جاست که سودای دویدن دارد
از شکایت بگذر ، دردِ سرخلــق مده
که دگر حوصلۀ شکوه شنیدن دارد؟
نیست باکی که قدت خم شده درکسبِ کمال
شاخ ِپُربار ، چه پروای خمیدن دارد؟
محمد قهرمان