هم‌قافیه با باران

وطنم شوکت و شکوه تو را ، کوه های بلند کافی نیست ؟

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ

وطنم شوکت و شکوه تو را ، کوه های بلند کافی نیست ؟
دشمنانت تو را که می بینند ، عاشقت می شوند کافی نیست ؟

دامن قله ی دماوندت ، خیل آزادگان در بندت
غم و شادیت ، اشک و لبخندت ، همه جا با همند کافی نیست ؟

قهرمانان عاری از کینه ، همه از جنس آب و آیینه
مثل رستم کنار تهمینه ، سبلان و سهند کافی نیست ؟

ای نگهبان من فرشته ی من ، کوهساران رشته رشته ی من
چه نیازی به نانوشته ی من ، پرنیان و پرند کافی نیست ؟

خانه های هنوز چوبی شان ، رقص سرکنگی جنوبیشان
کوه تا کوه پایکوبی شان ، ابرهای لوند کافی نیست ؟

یادگاران شادی و اندوه ، سالمندان سال ها نستوه
ضرب در حصر جنگلی انبوه ، نامداران چند کافی نیست ؟

هم به دنبال تکه های تنت ، هم پی پاره های پیرهنت
دربدر در پی نیافتنت ، از حلب تا خجند کافی نیست ؟

نوجوانان شهر و آبادی ، همه دنبال لقمه ای شادی
حرفشان چیست؟ عشق ! آزادی ! ، این بگیر و ببند کافی نیست ؟

نکند از تو دورشان بکنند ، شرمسار حضورشان بکنند
یا بگیرند کورشان بکنند ، لطفعلی خان زند کافی نیست

محمد سلمانی

۹۵/۰۶/۱۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران