وقت آن شد که دلم را بِگُذارم بروم
شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۳۵ ب.ظ
وقت آن شد که دلم را بِگُذارم بروم
با تو او را تک و تنها بگذارم بروم
به کجا میشود از معرکه ی عشق گریخت
گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم
سرنوشت من مجنون هم از اول این بود
سر دیوانه به صحرا بگذارم بروم
با عبور قلم و لرزش دستم چه کنم
فرض کن روی دلم پا بگذارم بروم
از تمنای لبت با عطشی آمدهام
قایقم را لب دریا بگذارم بروم
سالها گوشهی چشم تو بلا تکلیفم
یا بفرما نظری یا بگذارم بروم
من تو را با خود زیبای تو در آینهات
بهتر آنست که تنها بگذارم بروم
همهی سهم من از عشق همین شد که گلی،
گوشهی خاطرهات جا بگذارم بروم
قاسم صرافان
۹۳/۱۰/۲۰