ولی سری - سر راهت- به این دچار بزن...
چهارشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ
ولی سری - سر راهت- به این دچار بزن...
دمی -چو باران- بنشین، دم از بهار بزن
بیا و حوصله کن دست بر دلم بگذار
دوباره زخمه بر این تار بیقرار بزن
مدام، این پا آن پا کن و بگو دیر است
شبیه عقربهها حرف نیشدار بزن!
«بهار میگذرد بیصدا... بهار منم!...»
به عطر خویش در این کوچه باز جار بزن
بدون پلک زدن سالهاست منتظرند
سری به ثانیههای سر قرار بزن
محمد مهدی سیار
۹۴/۰۵/۱۴