هم‌قافیه با باران

و انسان هرچه ایمان داشت، پای آب و نان گم شد

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۳۵ ب.ظ

و انسان هرچه ایمان داشت، پای آب و نان گم شد

زمین با پنج نوبت سجده،در هفت آسمان گم شد


شب میلاد بود و، تا سحرگاه آسمان رقصید

به زیر دست و پای اختران، آن شب زمان گم شد


همان شب چنگ زد در چین زلفت، چین و غرناطه

میان مردم، چشم تو یک هندوستان گم شد


از آن روزی که جانت را اذان ِ جبرییل آکند

خروش صورِ اسرافیل، در گوش اذان گم شد


تو نوحِ نوحی، اما قصه ات شوری دگر دارد

که در طوفان ِ نامت کشتی پیغمبران، گم شد


شب میلاد در چشم تو، خورشیدی تبسم کرد

شب معراج زیر پای تو، صد کهکشان گم شد


ببخش ای محرمان در نقطه ی خال لبت حیران

خیالِ از تو گفتن داشتم، اما زبان گم شد


علی رضا قزوه

۹۳/۱۰/۱۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۱۷ دی ۹۳ ، ۲۱:۴۳ میلاد ترابی
سلام
خداقوت
وبلاگتون به همراه مطالبش خیلی عالی و ارزشی است
منم جدیدا یه وبلاگی زدم
با عنوان "لحظه نماز ، لحظه وصال"
خوشحال میشم سر بزنید
و نظرتون رو بگید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران