هم‌قافیه با باران

پادشاه سرزمینی بی در و بی پیکرم

سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۵ ق.ظ

پادشاه سرزمینی بی در و بی پیکرم
جانشین چشم و گوش مردمی کور و کرم

رعیتی یک لا قبا از بین مجنونان شهر
تاج سلطان جنون را می گذارد بر سرم

اشک هایم را درون شیشه گرد آورده ام
تا که در روز مبادا جمع باشد لشگرم

تلخ و شیرین می زند اما به کامم می رود
حرف های دشمنانم از دهان همسرم

درد تنهاییست بر جانم که سنگین می شود
سایه ی تیغ رقیبانم به روی کشورم

مجید صحراکارها

۹۴/۱۰/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران