پای دل زنجیر آن مشکین سلاسل بست ورفت
شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ب.ظ
پای دل زنجیر آن مشکین سلاسل بست ورفت
عقده ای با پیچ وتاب زلف بر دل بست و رفت
کی تواند توبه از می دایم الخمری کند
عشق مارا همچو پای سرو در گل بست ورفت
چون ضرر در کسب وکار آید شریکت پر کشد
کوله بارش از وجودم نیم عاقل بست و رفت
بال پرواز است سهم عاشقان تا آسمان
دست وپایم تا شدم یک لحظه غافل بست و رفت
در تمام عمر یک دم این تن آسایی نکرد
لحظه دیدار طوفانم به ساحل بست ورفت
سالها این پای من بر جای پا جامانده است
تن رها و جان ودل بر کنج محمل بست ورفت
پاکدامن بود نی سارق امانت برد اگر
بر دل شیدایی شیرین خود دل بست و رفت
با تمام این بلایا وصل یارم نیست دور
زین دخیل کور کان شیرین شمایل بست ورفت
حسین مرادی
۹۴/۰۳/۳۰